اولین سوالی که در ورود به حوزه حسابداری مطرح می شود این است که آیا حسابداری یک علم است یا یک نوع مهارت؟
در پاسخ به این سؤال گفته میشود حسابداری در مقام دانستن علم و در مقام توانستن یک نوع مهارت است. در ایران به نظر می رسد بعد مهارتی حسابداری از بعد علمی آن مهمتر است. در نهایت میتوان یک قاعده کلی ارائه کرد که در مسائل مستمر و عادی حوزه حسابداری بعد مهارتی حسابداران مهم بوده و در مسائل خاص و تحلیلها و تفسیر قوانین بعد علمی این رشته اهمیت زیادی خواهد داشت. با پذیرفتن بعد علمی حسابداری باید یک سری مفاهیم و اصول مربوط به علم حسابداری را بپذیریم تا بتوانیم چرخه حسابداری را در شرکتها پیاده کنیم. بدون این مفاهیم و اصول و مفروضات چرخه حسابداری شرکت اعتبار نخواهد داشت. این چهارچوب نظری در قالب سه سطح مطرح می شود که شامل مفروضات، اصول و میثاق های حسابداری است.
آشنایی با چرخه حسابداری در شرکتها و شاخههای حسابداری
منظور از چرخه حسابداری کلیه فعالیتهایی است که در طول یک دوره مالی در واحد حسابداری انجام میشود. برای توضیح این چرخه از تعریف مدرن حسابداری استفاده میکنیم.
تعریف حسابداری: حسابداری یک سیستم اطلاعاتی است که دادههای مالی را تبدیل به اطلاعات مالی میکند تا در تصمیم گیری ذینفعان شرکت مفید واقع شود.
در این تعریف توجه به ۳ نکته زیر ضروری است:
سیستم اطلاعاتی: یعنی امروزه حسابداری در بستر ابزار IT انجام می شود و همه شرکتها از نرم افزارهای مناسب فعالیت خود استفاده میکنند و این موضوع باعث افزایش سرعت و دقت عملیات حسابداری شده است. همچنین این سیستم یک پایگاه داده از اطلاعات مالی شرکت را نگهداری میکند.
تبدیل داده به اطلاعات: در چرخه حسابداری دادههای مالی در قالب فرآیند زیر تبدیل به اطلاعات مالی میشود:
ذینفعان شرکت: شامل افراد و گروههایی هستند که منافع مالی آنها تحت تأثیر فعالیتهای شرکت است که شامل ذینفعان داخلی (مدیران – کارمندان) و ذینفعان خارجی (سهامداران–طلبکاران–دولت – رقبا) است.
شاخههای حسابداری
حسابداری به مانند سایر علوم و حوزههای مهارتی در گرایشهای مختلفی طبقهبندی می شود که دو مورد از این طبقهبندی ها به شرح زیر است:
الف. بر اساس هدف و مقصد گزارشگری
۱. حسابداری مدیریت ۲. حسابداری مالی
در حسابداری مدیریت هدف ارائه اطلاعات برای تصمیمگیری مدیران داخلی شرکت است. این اطلاعات باید بسیار دقیق و مبتنی بر واقعیت باشد تا به تصمیم گیری مدیران کمک کند.
ولی در حسابداری مالی هدف ارائه اطلاعات برای ذینفعان خارجی است که در قالب صورتهای مالی و گزارشات همراه ارائه می شود. این اطلاعات به سهامداران یا بانک و اداره مالیات و غیره ارائه میشود.
ب. براساس ماهیت فعالیت:
1. حسابداری مالی: انجام فعالیتهای مستمر و عادی حسابداری در شرکتهاست مانند انجام چرخه حسابداری، محاسبه حقوق و دستمزد و بیمه و… . این گرایش به معنای عام همان فعالیت حسابداری مرسوم در همه شرکتها و واحدهای اقتصادی است.
2. حسابداری بهای تمام شده یا صنعتی: محاسبه و گزارش بهای تمام شده تولید یک محصول است که واحدهای تولیدی حتما باید در سیستم حسابداری خود این فعالیت را داشته باشند. در این گرایش حسابداری، هدف ترکیب هزینههای تولید که شامل مواد، دستمزد و سربار ساخت محصول است که با محاسبه بهای تمام شده شرایط برای قیمتگذاری محصول فراهم می شود.
٣. حسابداری دولتی: انجام عملیات حسابداری در سازمانهای دولتی است که شامل تنظیم بودجه و تخصیص بودجه است که این شاخه حسابداری در خصوص کسب و کارهای خصوصی موضوعیت ندارد.
۴. حسابداری مالیاتی: هدف این حوزه حسابداری محاسبه و اظهار انواع مالیاتهای شرکتی است که شامل مالیات عملکرد (سالیانه) – مالیات ارزش افزوده (هر سه ماه). مالیات حقوق (هر ماه) و مالیاتهای تکلیفی (با توجه به قرارداد) است. در شرکت های کوچک این فعالیتها توسط حسابدار مالی انجام میشود ولی در شرکت های بزرگ معمولا در این حوزه از مشاور مالیاتی استفاده میشود.
5. حسابرسی: اعتبار بخشی به چرخه حسابداری و صورتها و گزارشات مالی شرکتهاست. حسابرسان به عنوان یک واحد مستقل و خصوصی برای شرکتهایی که الزام به حسابرسی دارند عملیات ممیزی را انجام میدهند و با بررسی چرخه حسابداری شرکتها در نهایت اقدام به ارائه گزارش حسابرسی برای مدیران میکنند. گزارشات حسابرسی در قالب گزارشهای متبول، مشروط، مردود و عدم اظهار نظر است.
آشنایی با صورتهای مالی و اساسی و گزارشات همراه
ترازنامه: صورتحسابی است که نشاندهنده وضعیت مالی شرکت در پایان هر دوره مالی است ترازنامه شامل سه بخش یعنی داراییها، بدهیها و سرمایه میباشد.
در ادبیات عامه معمولا دارایی و سرمایه به صورت مترادف به کار گرفته میشود ولی باید دقت کنیم سرمایه بخشی از داراییهای شرکت است که متعلق به صاحبان شرکت است. سرمایه زمانی برابر دارایی خواهد شد که شرکت بدهی نداشته باشد.
الف. دارایی ها
در ترازنامه داراییها خود در سه بخش طبقه بندی می شوند که شامل دارایی های جاری و داراییهای غیرجاری و سایر داراییها میباشد.
ب: بدهیها
بدهی ها در ترازنامه معمولا در دو بخش طبقهبندی میشوند که شامل بدهیهای جاری و بدهیهای بلندمدت هستند.
ج. سرمایه یا حقوق صاحبان سهام
این بخش در ترازنامه ممکن است با عناوین سرمایه (برای شرکتهای کوچک و یا با عنوان حقوق صاحبان سهام (برای شرکتهای سهامی و تعاونی) بکار گرفته شود ولی در کل این بخش شامل موارد زیر است:
سرمایه اسمی شرکت: آخرین سرمایه ثبت شده رسمی شرکت
سود یا زیان انباشته: سودها و زیانهای توزیع نشده شرکت
اندوختهها: هرگونه برداشت از سود انباشته برای اهداف خاص
اگر زیان شرکت (یا زیان انباشته) از نصف سرمایه اسمی بیشتر شود گفته میشود این شرکت دارای نشانههای ورشکستگی است.
هدف از نگهداری اندوخته قانونی حفظ حداقل ۱۰ درصد از سرمایه سهامداران شرکت در شرایط ورشکستگی است. به این خاطر قانون تجارت الزام نموده است تا شرکتها حداقل ۵ درصد از سود خالص هر دوره را تا رسیدن به ۱۰ درصد سرمایه اسمی شرکت را به حساب اندوخته قانونی منتقل کنند.
آشنایی با قوانین و موضوعات مالیاتهای شرکتی
یکی از چالشهای شرکتها، مواجهه با سیستم مالیاتی و پرداخت مالیات است که بخش اعظم این چالشها به خاطر کمبود دانش مدیران کسب و کار و درک کلی قوانین مالیات است. انواع مالیاتهایی که شرکتها در فعالیتهای خود باید اظهار و پرداخت کنند، شامل موارد زیر است:
1. مالیات بر عملکرد یا درآمد: این مالیات، مالیات اصلی عملکرد شرکت است که سالی یک بار باید حداکثر تا ۴ ماه (در مشاغل و صنوف حداکثر ۳ ماه) بعد از اتمام دوره مالی خود (معمولا در ایران اکثر شرکتها و واحدهای تجاری پایان دوره مالی خود را 29/12 هر سال تعریف کردهاند)، اظهار کنند و بعد از رسیدگی و اعلام برگه تشخیص مالیات باید توسط شرکتها پرداخت شود. نرخ این مالیات در شرایط عادی ۲۵٪ است.
2. ماليات بر ارزش افزوده: این مالیات که امروزه مالیات بر مصرف هم نامیده میشود، در نهایت با توجه به چرخه مالیات بر ارزش افزوده باید توسط مصرف کننده نهایی پرداخت شود. این نظام مالیاتی در ایران از مهر ۱۳۸۷ با نرخ ۳ درصد شروع شده، در سال ۹۸ به نرخ ۹٪ رسید که از این نرخ، مالیات (۶٪) و عوارض (۳٪) تعریف شده است. شرکتها و واحدهای تجاری وصی دارند هر سه ماه، صورت حسابی از خریدها و فروشهای رسمی انجام شده را در قالب گزار فصلی اعلام نموده و بر اساس این خرید و فروش های رسمی و فاکتورهای صادر شده مالیات افزوده را به حساب اداره مالیات بپردازند. این مالیات در اصل اختلاف مالیات ارزش افزوده پرداخت شده در خریدها و ارزش افزوده دریافت شده در فروشهاست.
3. مالیات حقوق: این مالیات از دریافتی کارمندان و کارکنان شرکتها توسط شرکت کسر شده و به حساب اداره مالیات پرداخت میشود. نرخ این مالیات با توجه به میزان دریافتی به صورت پلکانی افزایش میابد و دولت هر سال مبلغی را به عنوان معافیت مالیاتی در نظر میگیرد.
4. مالیات تکلیفی و مالیات اجاره: مالیات تکلیفی، مالیاتهایی هستند که نسبت به موضوع قرارداد از مبلغ پیمان کسر و توسط کارفرما به حساب دولت واریز میشود. در سال ۹۵ مالیات تکلیفی از قراردادها حذف شد، ولی در مواردی چون قراردادهای حق التدریس، حق مشاوره و حق جلسه و حضور همچنان باید مالیات تکلیفی با نرخ ۵ یا ۱۰ درصد از ارزش قرارداد کسر شده و به حساب دولت واریز شود.
با توجه به مطالب گفته شده در بالا، تنها مالیاتی که شرکت پرداخت آن را از منابع خود به عهده خواهد گرفت، مالیات عملکرد یا مالیات بر درآمد است؛ چون در سه مالیات های دیگر شرکت وظیفه دارد تا سهم دولت را از طرف مقابل (خریدار – کارمند- طرف قرارداد موجر) دریافت کرده و به حساب دولت واریز نماید.
کلیات مدیریت مالی
مدیریت مالی یعنی مدیریت منابع و مصارف سرمایه در جهت رسیدن به هدف مطلوب در یک محیط عملیاتی.
می توان با تشریح این تعریف در قالب سه مفهوم مدیریت منابع و مصارف سرمایه، هدف مطلوب مالی و محیط عملیاتی به کلیات مدیریت مالی رسید.
ا. مدیریت منابع و مصارف سرمایه: یعنی مدیران مالی باید تلاش کنند تا شرکت از جاهایی تأمین مالی انجام دهد که هزینه این تأمین مالی حداقل بوده و در مقابل باید تشخیص خود مدیران شرکت را به گونهای راهنمایی کند تا در حوزههایی سرمایهگذاری کنند تا شرکت بیشترین بازدهی را داشته باشد. در ادبیات مالی ما با دو مفهوم روبرو هستیم: هزینه ساختار سرمایه (WACC) و نرخ بازدهی شرکت (ROI یا ROA).
WACC در حقیقت همان میانگین هزینه تأمین مالی شرکتهاست و ROI یا ROA همان سودی است که شرکت در ازای داراییهای خود بدست آورده است. (داراییها /سود خالص =ROI)
بنابراین در مفهوم مدیریت منابع و مصارف سرمایه هدف مدیران مالی ایجاد نامساوی ROI > WACC میباشد.
۲. هدف مطلوب مالی: در شرکتها واحد منابع انسانی به دنبال استخدام و به کارگیری مؤثر نیروی کار و بهداشت نیروی انسانی است. واحد فروش در تلاش است تا فروش شرکت را به لحاظ ریالی و تعدادی افزایش دهد. واحد تولید به دنبال کاهش اتلاف مواد اولیه و سربار تولید و بهبود کیفیت محصول بوده و سایر واحدها نیز به دنبال اهداف تعریف شده خود هستند تا در نهایت شرکت به اهداف تعیین شده نزدیکتر شود. در این میان مدیران مالی نیز به دنبال اهداف خود هستند که شاید به دلیل ریالی شدن اهداف در حوزه مالی، اهمیت اهداف مدیران مالی نسبت به سایر حوزهها دو چندان میشود.
با توجه به تکامل نظریههای اهداف مالی سازمانی می توان به 2 دیدگاه مهم اهداف شرکتها اشاره کرد:
الف. دیدگاه سنتی:
در دیدگاه سنتی هدف مطلوب مدیران مالی را حداکثر سازی سود شرکت تعریف می کردند؛ یعنی شرکت تا حد امکان بتواند با افزایش درآمدها و کاهش هزینهها سود شرکت را به حداکثر ممکن برساند. اما این هدف امروزه مورد نقد قرار گرفته و ایراداتی را به هدف حداکثرسازی سود وارد می کنند.
ب. دیدگاه مدرن
در دیدگاه جدید هدف مالی شرکتها را حداکثرسازی ثروت سهامداران و یا حداکثرسازی ارزش شرکت معرفی می کنند. در مفهوم حداکثرسازی ثروت نگاهی جامع تر نسبت به اهداف شرکت مدنظر است. در این دیدگاه گفته می شود که شرکتها باید سود کسب کنند و بخشی از این سود باید بین سهامداران و شرکا توزیع شده و مابقی باید توسط شرکت سرمایهگذاری شود. پس از آن شرکت با سرمایهگذاری مجدد بخشی از سود خود به لحاظ اندازه و تعداد ذی نفعان بزرگتر میشود و شرکت رشد میکند. اگر شرکت با برنامه رشد کند باعث تحکیم موقعیت شرکت بین رقبا و صنعت شده و در نهایت شرکت به هدف بقا میرسد.
شاخص های افزایش ثروت سهامداران
با دو شاخص کلی میتوان متوجه شد که یک شرکت تا چه میزان توانسته است در مسیر افزایش ثروت سهامداران گام بردارد:
افزایش قیمت سهم شرکت در بازار (Capital Gain)
پرداخت سود بیشتر به سهامداران (Dividend)
٣. محیط عملیاتی:
منظور از محیط عملیاتی مدیران مالی کلیه عوامل و شرایط اثرگذار بر تصمیمات مدیران مالی است که این عوامل در قالب موارد زیر مطرح میشوند:
الف. نوع شرکت: هرچقدر شرکت به لحاظ تعداد ذی نفعان و اندازه بزرگتر باشد تصمیمگیری برای مدیران مالی حساس تر میشود.
ب. محیط سرمایهگذاری: یک مدیر مالی باید دانش کافی نسبت به مسائل مربوط به محیط سرمایهگذاری داشته باشد. این محیط یا اکوسیستم سرمایه گذاری شامل توجه و علم کافی در مورد بازارهای مالی (مانند بورس)، ابزارهای مالی (مانند سهام) و نهادهای مالی (مانند کارگزارها) میباشد.
ج. سیکل تجاری اقتصاد: هر اقتصادی با توجه به شرایط کلان دارای یک سیکل تجاری است.
با توجه به اینکه شرایط اقتصادی در چه شرایطی است مدیران مالی تصمیمات مختلفی را برای مدیران توصیه میکنند. مثلا در شرایط تورمی دریافت وامهای بلندمدت، عقد قراردادهای بلندمدت، تامین مواد اولیه و کالا و خرید دارایی ثابت بسیار توصیه میشود. در شرایط رکورد بلندمدت تصمیمات کاهش هزینهها و برونسپاری برخی فعالیتها میتواند تصمیمات مناسبی باشد.
گاهی اوقات مشاهده میشود مدیران شرکتها که تحصیلاتی در حوزه مالی ندارند عملا تفاوتی بین دو مفهوم حسابدار و مدیر مالی قائل نیستند. این در حالی است که شما از یک حسابدار نمی توانید انتظار وظایف یک مدیر مالی را داشته باشید و برعکس.
حوزه حسابداری و مدیریت مالی می تواند از سه منظر زیر تفکیک شود:
۱. حسابداران دیدگاه گذشته نگر و مدیران مالی دیدگاه آینده نگر دارند.
۲. حسابداری بیشتر در حوزه مهارت و دانش عملیاتی است ولی مدیریت مالی در حوزه تخصص و تحلیلانگاری است.
٣. وظیفه کلی حسابداران افشاء اطلاعات مالی شرکتها به شکل قابل فهم و کامل است ولی وظیفه کلی مدیران مالی برنامه ریزی مالی و تحلیل مالی است.
شناخت اکوسیستم یا محیط سرمایه گذاری
تعریف سرمایه گذاری: سادهترین مفهوم از سرمایهگذاری که در متون مالی ارائه شده است اشاره میکند که سرمایهگذاری یعنی کاهش هدفمند مصرف فعلی به منظور رسیدن به مصرف و رفاه بیشتر در سالهای آتی. یعنی یک شخص تلاش میکند در زمان حال با ایجاد مازاد درآمد این مازاد را مولدتر کرده و در جریان سرمایهگذاری قرار میدهد تا در بلندمدت و در سال های دورتر بتواند از این سرمایه به رفاه بیشتر برسد.
سرمایه گذاری یا پس انداز: باید توجه داشت مفهوم سرمایهگذاری با مفهوم پس انداز از دو نظر متفاوت است:
الف. پس انداز در شرایط تقریبا بدون ریسک انجام میشود (مانند ایجاد سپرده بانکی) ولی سرمایهگذاری با شرط تحمل ریسک است (مانند خرید سهام).
ب. در پس انداز هدف صرفأ حفظ ارزش و مقابله با تورم است ولی در سرمایهگذاری هدف ایجاد مازاد و بیشتر از سود سپرده بانکی است.
ارکان اکوسیستم سرمایه گذاری یک محیط سرمایه گذاری در بر گیرنده سه بخش کلی است:
۱. بازارهای مالی
۲. ابزارهای مالی
۳. نهادها یا مؤسسات مالی
سرمایه گذاری مستقیم یا سرمایه گذاری غیرمستقیم:
در سرمایهگذاری مستقیم افراد مستقیما اقدام به انتخاب و خرید ابزارهای مالی میکنند. معمولا افراد حرفهای و با تخصص و دانش که از بازار اطلاعات و اخبار مناسبی دارند اقدام به این گونه سرمایهگذاری میکنند ولی در سرمایهگذاری غیرمستقیم شخص با مراجعه به صندوقهای سرمایهگذاری مشترک و خرید واحدهایی از این صندوقها در سرمایهگذاری این صندوقها شریک میشود. صندوقها، نهادهایی هستند که در بازار سهام اقدام به سرمایهگذاری کلان نمودهاند و در سهام متنوعی سرمایهگذاری کردهاند (پرتفولیو ایجاد کردهاند)؛ لذا در سرمایهگذاری غیرمستقیم شخص اقدام به انتخاب سهام یا ابزار مالی نمیکند بلکه در سرمایهگذاری صندوق شریک میشود و صندوق بابت این موضوع حق کارگزاری و مدیریت دریافت میکند.
تجزیه و تحلیل شاخصهای عملکرد مالی کسب و کار
یکی از نیازهای مهم صاحبان کسب و کار توجه به وضعیت و عملکرد مالی شرکت در دوره جاری و همچنین مقایسه شرایط اقتصادی کسب و کار نسبت به دورههای گذشته میباشد. کسب و کار به عنوان یک انسان باید مورد مطالعه کلینیکی قرار گرفته و سلامت مالی شرکت مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا مدیران باید بتوانند با تحلیل و رمزگشایی از صورتهای مالی و گزارشات مالی و با محاسبه شاخصهای عددی از صورتهای مالی، برداشت مناسبی از اوضاع اقتصادی کسب و کار خود داشته باشند. یکی از جامعترین تکنیکهای تحلیل مالی کسب و کار تحلیل نسبتهای مالی است که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
نسبت های مالی ایجاد یک رابطه منطقی و ریاضی به صورت کسر بین اقلام تشکیلدهنده و صورتهای مالی است و این نسبتها در چهار گروه دستهبندی می شوند و هر گروه اطلاعات مفیدی نسبت به شرایط مالی شرکت را ارائه میکند این چهار گروه شامل موارد زیر است:
- نسبتهای نقدینگی
- نسبتهای بدهی یا اهرمی
- نسبتهای فعالیت
- نسبتهای سودآوری و بازار
نسبتهای نقدینگی
این نسبتها توانایی شرکت را در ایجاد نقدینگی و پرداخت بدهیها و تعهدات جاری شرکت نشان می دهند و تحلیل این نسبتها از دید تأمین کنندگان شرکت بسیار مهم تلقی میشود.
نسبتهای بدهی یا اهرمی
منظور از اهرم مالی تأمین مالی شرکتها از طریق استقراض (وام) میباشد. لذا شرکتی که وام زیادی استفاده کرده باشد گفته میشود شرکت اهرمیتر است. این نسبتها توانایی شرکت در پرداخت کل بدهیها (بدهی جاری و بدهی بلندمدت نشان میدهد و همچنین توانایی شرکت را در دریافت وامهای جدید میسنجد و ریسک ورشکستگی شرکت را تحلیل می کند.
نسبتهای فعالیت
این نسبتها توانایی شرکت را در به کارگیری امکانات و داراییهای شرکت را در راه نشان میدهند. این نسبتها دارای نرم مشخص نبوده و صنعت به صنعت اعداد متفاوت است و برای تحلیل اعداد این نسبتها باید این اعداد را با اعداد دورههای قبل مقایسه کنیم.
دوره عملیات: یک چرخه مستمر از فعالیتهای عادی شرکت است که با خرید مواد اولیه یا کالا آغاز شده و به وصول مطالبات ختم میشود. دوره عملیات همان دوره خواب سرمایه شرکت است. خواب سرمایه یا راکد شدن وجه نقد شرکتها با خرید و پر کردن انبار آغاز شده و تا وصول نشدن مطالبات از دست مشتریان ادامه مییابد.
نسبت های سودآوری و بازار: این نسبتها توانایی شرکت را در کسب سود از فعالیتهای شرکت نشان میدهد، یعنی شرکت تا چه میزان توانسته است فعالیت های خود را تبدیل به سود بکند.
برگرفته از کتاب مفاهیم حسابداری و مالی برای مدیران غیر مالی
نوشتهی دکتر علی اسدالهی فام