در این مقاله قصد داریم به بررسی موضوع دلایل شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک بپردازیم. تا انتهای مقاله ما را همراهی کنید. همچنین در خلال مطالب، گزیدهای از تدریس جناب آقای دکتر صادق سپندارند، از اساتید برجسته دروس حوزه مدیریت استراتژیک در دوره MBA نیز گنجانده شده که به درک بهتر محتوای این مقاله کمک میکند.
در ابتدا برای شناسایی عوامل شکست برنامه ریزی های استراتژیک بهتر است که با اصول تدوین آنها آشنا شوید. معمولا هر سازمانی برای اینکه به موفقیت برسد، لازم است تا از روشهای مختلفی در راستای رسیدن به اهداف خاص خود استفاده کند. با وجود برنامه استراتژیک سازمانی، اهداف و برنامه زمانی رسیدن به آنها مشخص خواهند شد. با داشتن چنین برنامهای، عملکرد سازمان و تصمیمگیریهای آن طبق نظم خاصی پیش میرود. وقتی نقشه راه یک سازمان مشخص باشد همواره رسیدن به موفقیت آسانتر و قابل دسترستر خواهد بود. با استفاده از مدیریت زمان و تخصیص منابع به صورت درست، برنامهریزیها بهدرستی اجرا میشوند. جا دارد کمی در خصوص اصول برنامهریزی استراتژیک صحبت کنیم. واضح است که اگر سازمانها حین برنامه ریزی از اصولی که به آنها اشاره خواهیم کرد پیروی نکنند، با شکست مواجه میشوند. در گام مقدماتی برنامه ریزی لازم است تا تحلیل درستی از وضعیت فعلی داشته باشید. وضعیت فعلی دربردارنده نیازهای روز، توقعات مصرفکنندگان و موقعیت رقبا است. در حقیقت لازم است برای شروع، برنامه را با اهداف معین سازمان هماهنگ کنید. این هماهنگی هم تنها با تحلیل درست و دقیق وضع موجود و بررسی فاکتورهای مختلف به سرانجام میرسد. عوامل بیرونی نیز علاوه بر عوامل درون سازمانی میتوانند در شکست یا موفقیت اثرگذار باشند. بررسی ترفندهای مربوط به قیمت گذاری، الگوهای محصولات، نرخ رشد صنعت، قوانین و مقررات فعلی و… همگی از عواملی هستند که باید مورد توجه قرار گیرند.
اصولی که از شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک جلوگیری میکند
برای اینکه از شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک جلوگیری شود، لازم است تا برنامه ریزی استراتژیک سازمان به درستی انجام شود. در قسمت قبلی نکاتی را در این خصوص مورد اشاره قرار دادیم. برای آشنایی با نکات تکمیلی در ادامه مطلب همراه ما باشید.
بعد از اینکه تحلیلهای کافی را انجام دادید، وقت آن است که طرح کلی برنامه ریزی استراتژیک خود را مشخص کنید. برای انجام این مرحله باید نتایج تحقیقاتی که مدیران بخشهای مختلف سازمان انجام دادهاند را بررسی کنید. حین تهیه برنامه استراتژیک باید نقاط قوت و ضعف سازمان را مورد توجه قرار دهید. منظور ما این است که باید مواردی که در آنها نسبت به رقبای خود عملکرد بهتری دارید را پیدا کنید. برای سازمانهای موفق معمولا عواملی مثل کادر ماهر، سرمایه انبوه، منابع مالی کافی، سرمایهگذاران ثابت و… میتوانند مزیت محسوب شوند.
در مقابل، سازمانهای کوچک نیز ممکن است در هر یک از موارد مذکور دچار ضعف باشند. علاوه بر در نظر گرفتن نقاط ضعف و قوت، باید تهدیدهای موجود را نیز مورد توجه و تمرکز قرار دهید. از چشم اندازهای سازمان، ارزشها و ماموریتهای آینده به هیچ عنوان غافل نشوید. ارزش های یک سازمان تشکیل دهنده بنیان آن هستند، بنابراین بر بخشهای مختلف کسب و کار شما اثر میگذارند. فرهنگ سازمانی و استراتژی های بازاریابی لازم باید حین تدوین برنامه معین شوند. کارکنان سازمان باید به ارزشهایی تعیین شده پایبند باشند. ماموریتهایی که برای کادر سازمان مشخص میشوند نشان دهنده اهداف سازمان هستند.
تعیین اهداف، برای پیشگیری از شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک
تعیین اهداف برای پیشگیری از شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک بسیار موثر است. باید برای جلوگیری از شکست، تمامی اهداف کوتاهمدت و بلندمدت سازمان را طراحی کنید. سپس راههای رسیدن به هر کدام از آن اهداف را با ذکر زمان لازم معین کنید. این کار یک برنامه ریزی ساده و سطحی نیست، بلکه باید ظرافتهای ویژهای در آن مورد توجه قرار گیرد. مثلا ضربالاجل معینی در نظر گرفته شود و هر جزئیات ریزی که به برنامه اضافه میشود لازم است تا طبق معیارها و اصول خاصی باشد.
اهدافی تعیینشده، اگر بهبود کارایی عملیاتی را با خود به همراه نداشته باشند، ارزشی ندارند و صرفا اتلاف وقت و هزینه محسوب میشوند. باید فرهنگ سازمانی توسعه پیدا کند و تغییر برنامه با افزایش درآمد همراه باشد. اگر ضروری است میتوانید کالاهای پیشنهادی جدیدی را به چرخهی تولید خود اضافه کنید. همچنین پشتیبانی های لازم را پیش بینی کرده و استراتژی های ضروری را به کار گیرید. اهداف درست در عین حال که دست یافتنی هستند باید چالشی هم باشند.
شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک به شیوه سنتی
شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک به شیوه سنتی بسیار متداول بود. امروزه نیز برنامه ریزیهای استراتژیکی که به شیوهی سنتی انجام میشوند در نهایت منجر به شکست خواهند شد. مدل های برنامه ریزی استراتژیک به سبک سنتی به دلیل اینکه بین تفکر استراتژیک و برنامهریزی استراتژیک تفاوت قائل نمیشوند، محکوم به شکست هستند. برنامه ریزیهای این چنینی، تفکر استراتژیک که دربردارنده ترکیبی از خلاقیت فرد، تجربه و شهود است را نادیده میگرفتند. یکی از مشکلاتی که برنامههای استراتژیک سنتی داشتند این بود که مجریان این برنامهریزیها و کارکنان سازمانها هیچ گونه مداخلهای برای تدوین برنامه نداشتند. بلکه برنامه ریزی استراتژیک سازمان در اغلب موارد به وسیله کسانی که در راس سازمان قرار داشتند، انجام میشد. در نهایت نیز برنامه راهبردی در اسناد منتشر شده در دسترس مدیران رده بالا قرار میگرفت. به همین جهت مجریان این برنامهها نسبت به اجرای آنها احساس تعهد کافی نمیکردند.
از دیگر مشکلاتی که باعث شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک میشد، مغالطه کردن پیشبینی بود. در برنامه ریزی استراتژیک به سبک سنتی اعتقاد بر این بود که تمامی متغیرهایی که با آینده سازمان و کسب و کار مرتبط میباشند، قابل اندازهگیری هستند. در حقیقت میتوان گفت به نوعی این اطمینان خاطر وجود داشت که با اندازه گیری و تجزیه و تحلیل اطلاعات موجود، موفقیت در آینده هم قابل تضمین است. اما لازم است بدانید که حتی بهترین استراتژیهای طراحی شده هم ممکن است در طول زمان دستخوش تغییرات شوند. زیرا این احتمال وجود دارد که تغییراتی از قبیل تغییرات اقتصادی، اجتماعی، صنعتی، بازاری و… به وقوع بپیوندند. در چنین موقعیتی واضح است که برنامههای استراتژیک نیز تحت تاثیر تحولات مذکور قرار خواهند گرفت.
عدم تمرکز باعث شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک میشود
قطعا عدم تمرکز باعث شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک میشود. بسیاری از شرکتها و سازمانها هستند که اهداف خود را به صورت غیر واقعی تعیین میکنند. همین مسئله هم تمرکز کافی را از آنها میگیرد. بدون این که تمرکز استراتژیک وجود داشته باشد، نمیتوان منتظر موفقیت اجرای برنامههای استراتژیک سازمان بود. اگر تمرکز نباشد یعنی زمان ارزشمند و منابع حیاتی سازمان هدر خواهند رفت. به همین جهت است که پژوهشگران همیشه پیشنهاد میکنند که باید در ابتدای کار اهداف استراتژیک سازمان و شرکت خود را درک کنید.
ارتباط ضعیف مرگ سازمان را تضمین میکند
برای اینکه شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک وقوع پیدا نکند، باید ارتباطات ضعیف کنار گذاشته شود. در حقیقت این ارتباط ضعیف ابعاد مختلفی دارد. برای مثال اگر ارتباط درستی میان کادر اجرایی برنامه استراتژیک وجود نداشته باشد، مسلما نمیتوان انتظار داشت که برنامه به نتیجه مطلوب برسد. گاهی اوقات نیز شاهد این مسئله هستیم که حتی بیش از ۹۵ درصد کارکنان یک سازمان اهداف سازمانی و استراتژیهای لازم را درک نمیکنند. طبق آمارها فقط ۲۷ درصد از کارکنان یک سازمان به برنامه های استراتژیک شرکت دسترسی دارند. بیشتر برنامهها به دلیل ارتباط ضعیفی که بین مدیران و تیمهایشان وجود دارد، شکست میخورند. در واقع باید استراتژیهای لازم در سراسر سازمان به اشتراک گذاشته شوند تا همه باهم در یک مسیر مشخص قرار گیرند. به نوعی میتوان گفت که ارتباطات داخلی سازمان به اندازه خود استراتژی، مهم و حیاتی تلقی میشود.
عدم همسویی، یک عامل خطرناک برای شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک
عدم همسویی یک عامل خطرناک برای شکست سازمانها در اجرای برنامه استراتژیک محسوب میشود. طبق آمارهای موجود بیش از ۶۰ درصد سازمانها بدون اینکه بودجه خود را در نظر بگیرند به تعیین اهداف و مقاصد استراتژیک خود میپردازند. این تنها یکی از مواردی است که عدم همسویی میتواند نتایج مورد انتظارتان را خراب کند. گاهی اوقات ممکن است با مقاومت کارمندان در برابر طرحهای اجرایی مواجه شوید. اگر کارمندان سازمان شما با بخش غالب تصمیمات استراتژیک مخالف باشند، بعید است که به درستی آن تصمیمات را به اجرا در بیاورند. باید این همسویی را در ارتباط با تمامی ذینفعان رعایت کنید. با این کار یک تصویر واضح از موفقیتی همهگیر ترسیم میشود که انگیزه اجرای درست برنامه را افزایش میدهد.
برای اینکه همسویی و هماهنگی لازم بین تمامی افراد تیم و مدیران سازمان ایجاد شود، باید پیروزیهای یک سازمان مورد توجه قرار بگیرند. قطعا جشن گرفتن موفقیتهای هر چند کوچک سازمان باعث میشود تا رضایت اعضای تیم جلب شود. در حقیقت این کار نوعی قدردانی محسوب میشود. در نتیجه کارکنان سازمان به این باور میرسند که تلاشهای آنان بیهوده نبوده است. همچنین انگیزه لازم برای عملکرد بهتر و کسب پاداش بیشتر نیز ایجاد میشود. با توجه به آن چه تاکنون مطرح شد باید از تعیین اهداف غیر واقعی، ارتباطات ضعیف، عدم همسویی و عدم تجلیل از موفقیتهای سازمان جلوگیری کنید.